ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیمبا ما منشین اگر نه بدنام شوی"حافظ "
عاشــقت هستم نمیخاهی چـــرا باور کنــی؟عاشقت هستم که از دستت فراری می شومشهراد میدری
ﯾﺎﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﻡﺍﺯ ﺳﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﮔﺬﺭﮐﺮﺩﻩ ﺳﻮﯼ ﯾﺎﺭ ﺷﺪﻡﺧﻤﯿﻨﯽ
تا رفته ای، شمار شب و روز می کنـمایام عمر من، همه یوم الحساب بود . . .
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست بیا! بیا که غلام توام، بیا ای دوستسعدی
عاشق شده ام بر تو ! تدبیر چه فرمایی؟از راهِ صلاح آیم؟ یا از درِ رسوایی؟نظامی
بیمار خنده های توام بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب فریدون مشیری